تصویرگاه هزار و پانصد و سی و شش

می ترسم از روزی که امید اونقدر گم بشه

که هیچ وقت نشه پیداش کرد.

تصویر گاه هزار و پانصد و سی و سه

سلاماً على من أجبرتنا الحياة أن نمضي بدونهم

وهم في القلب اجمل حكاية.

سلام بر آنان که زندگی مجبورمان کرد بی‌آن‌ها روزگار بگذرانیم، حال‌آن‌که آن‌ها‌ در قلبمان زیباترین داستان‌ها بودند.

تصویر گاه هزار و پانصد و سی و نه

گفت: تا حالا شده چون می‌دونی زنگ نمی زنه گوشیتو خاموش کنی.

گفتم : اره

گفت : چرا؟

گفتم : چون مطمینی دیگه صدای یه دوست رو از پشت خط نمی شنوی.

پوزخندی زد و گفت: می‌دونی ،ما تنها زندگی می کنیم اما نمی‌دونم چرا از اول تا آخرش در جنگیم با تنهایی.

گفتم : شاید چون تنها خواستمون اینه که وقتی می‌خواهیم گریه کنیم نیاز به یه سینه داریم نه دیوار...

پ.ن: شریعتی یه جمله‌ای داره که چند سالیه دست هر کس و ناکس می چرخه.من بیست سال پیش وقتی خودندمش تنم لرزید.میگه : در هر انسانی عاشورایی نهفته است.هنوزم وقتی تکرارش می کنم تنم می لرزه ...مادرجان محرم آمده و تمام خیابان های شهر و کوچه های چهار محل و حسینیه هایش صدای قدم هایت را کم آورده .

تصویر گاه هزار و پانصد و بیست و چهار

آدمی ممکنه از همه چیز و همه کس نا امید بشه حتی از خدا.

اما همه ی ما دقیقا لحظه ای می بازیم که از خودمون نا امید می شیم...

تصویر گاه هزار و پانصد و بیست و سه

گفت: یه چیزی بگم مسخره‌ام نمی‌کنی؟

گفتم: نه .

گفت: فکر کنم عاشق شدم .

لبخندی زدم و گفتم :خب ،چطوره ؟

گفت :نمی‌دونم .یعنی یه جور عجیبیم.یه جور خیلی خوب. انگار همه چیز خیلی شگفت انگیزه. فقط نمی‌دونم چرا ترسیدم.
گفتم: اگر بگم چرا ،بیشتر می ترسی.
گفت: چی رو؟
گفتم:به همون اندازه که یه جور عجیبی هستی و به همون اندازه که همه چیز شگفت انگیزه ، به همون اندازه هم می تونه نابودت کنه.
پوزخندی زدو گفت: ممنونم از امیدی که دادی.
گفتم : قابلی نداشت.

از میان این همه رنگ و نور

نمی‌دانم چرا هر کداممان

تنهایی میان تاریکی قدم می‌زنیم

طوقی پرید،وقتی که برگشت

دیگه صاحبش کفترباز نبود...

از سقوط کردن نترس.

اگر لازم شد سقوط کن!

اون کسی که بهش تبدیل میشی می‌گیرتت.

ترک عادت های بد انگیزه های خوب، نه!

عادت های بدتر نیاز داره

همونطور که برای بالا رفتن از انگیزه‌های خوب

نیاز به انگیزه‌های بهتر و جدی‌تر داریم