آنچه زبان می‌خورد
همیشه همان چیزی‌ست
که زبان را می‌خورد :
امیدِ آمدنِ لغتی
لغتی که نمی‌آید

تو آنسوتر ، آنجا‌تر
برابر من ایستاده‌ای
برابر با من
و چهره‌ام
چیزی به آینه از من نمی‌دهد

چیزی از آینه درمن می‌کاهد
و انتظار صخره‌ی سرخ
- نوکِ زبانِ تو -
امیدِ آمدنِ لغتی‌ست
لغتی که نمی‌آید



ما مقصد آب را نمی دانستیم

که آب

طول زیبایش را به ما نداد

اندام نهرها مدام

ورق می خورد

با توشه ای از نگاه و بی از دست

ما مست

پیاده بر رطوبت روح

در ساقه های جست و خیز می ماندیم

و در طرف دیگر آب

آن رابطه ی رونده پاهای پریدن را معنی می کرد.