خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران.»

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد

ـــ چون دل یاران که در هجران یاران ـــ

قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

تصویر گاه نهصد

دیدمش ، گفتم منم ، نشناخت او ...

 

#کوتاه_ترین_داستان_های_جهان

تصویرگاه دویست و نود و شش

به سالروز آسمانی شدن نیمای عزیز

 

کاش تا دل می گرفت و می شکست،

دوست می آمد کنارش می نشست!

کاش می شد روی هر رنگین کمان

می نوشتم مهربان با من بمان!!!

کاش می شد قلب ها آباد بود

کینه و غم ها به دست باد بود

کاش می شد دل فراموشی نداشت

نم نم باران هم آغوشی نداشت

کاش می شد کاش های زندگی

تا شود در پشت قاب بندگی

کاش می شد کاش ها مهمان شوند

در میان غصه ها پنهان شوند

کاش می شد آسمان غمگین نبود

ردّ پای کینه ها رنگین نبود

 

 

تصویرگاه دویست و پنجاه و سه

ای فسانه فسانه فسانه
ای خدنگ تو را من نشانه
ای علاج دل ای داروی درد
همره گریه های شبانه
با من سوخته در چه کاری؟
ای فسانه خسانند آنان
که فرو بسته ره را به گلزار
خس به صد سال طوفان ننالد
گل ز یک تند باد است نالان
تو مپوشان سخنها که داری

پ.ن: این شعر از نیمای بزرگ و عزیز با صدای نامجو همیشه چسبناک تر میشه

تصویرگاه دویست و چهل

فریاد می زنم ،
من چهره ام گرفته !
من قایقم نشسته به خشکی !
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست ،
یک دست بی صداست ،
من ، دست من کمک ز دست شما می کند طلب،
فریاد من شکسته اگر در گلو ، وگر
فریاد من رسا ،
من از برای راه خلاص خود و شما،
فریاد می زنم
، فریاد می زنم!!

۲۱ آبان زادروز  نیما یوشیج

تصویرگاه دویست و سی و نه

خانه ام ابري است
يكسره روي زمين ابري است با آن

از فراز گردنه ,خرد وخراب ومست
باد مي پيچد

يكسره دنيا خراب از اوست

وحواس من

آي ني زن ,كه تو را آواي ني برده است دور از ره,كجايي؟

خانه ام ابري است اما

ابر بارانش گرفته است

در خيال روزهاي روشنم كز دست رفتندم

من رو به آفتابم

مي برم در ساحت دريا نظاره

و همه دنيا خراب وخرد از باد است

و به ره ,ني زن كه دايم مي نوازد ني ,در اين دنياي ابر اندود

راه خود را دارد اندر پيش