تصویر گاه هزار و نه

دَرد، در نَداشتن نیست، در گُریزِ از داشته‌هاست.
افسردِگی و دلمُردگی، محصول زنگ‌زدگی روح است، 
و زنگ‌زدگی، میوه‌ مسموم کاهلی.


پ.ن: زندگی به طرز شگفت انگیزی طبع شوخی داره.و این شوخ بودن دقیقا از لحظه ی فهمیدن به اضافه نتوانستن آغاز می شود.

تصویرگاه سیصد و شصت و هفت

سال ها بعد
قهرمان فیلم کسی نیست که شهر
را از دست هیولاهای غول پیکر
نجات دهد،

به تنهایی از عجیب ترین زندان ها
فرار کند
و یا یک تنه ارتشی را حریف باشد..
سالها بعد قهرمان قصه کسی است
که جرات می کند
و میان "آدم ها"
عاشق می شود...!

تصویرگاه سیصد و شصت و هفت

سال ها بعد
قهرمان فیلم کسی نیست که شهر
را از دست هیولاهای غول پیکر
نجات دهد،

به تنهایی از عجیب ترین زندان ها
فرار کند
و یا یک تنه ارتشی را حریف باشد..
سالها بعد قهرمان قصه کسی است
که جرات می کند
و میان "آدم ها"
عاشق می شود...!

تصویرگاه سی و چهار

حال را می شود با درد گذراند

اما تصور دردآلود بودن آینده و

دوام بدون دگرگونی حال,

انسان را از پا در می آورد.

بهشت,وعده کاملی نیست.