همراه اول برای رسیدن من به تو
همه شب های سال را
شب تا صبح
شب های روشن هدیه می دهد
حتا حاضر برای بیشتر با هم بودنمان
با پرداخت به موقع قبض ها
یک روز مکالمه رایگان هدیه دهد
ایرانسل برای رسیدن صدایت به من
شارژ شگفت انگیز هدیه می دهد
صدتا پیامک رایگان هم هدیه خوش مشتری بودنم
اداره پست عصر حجری هم
نامه ها را پیش تاز و پس تاز می کند
حالا دیگر همه نامه ها به مقصد می رسد
جتا خدا هم حاضر است
در این شهر عقب مانده و عقب افتاده از دنیا
میان این همه آدم که سگ دو می زنند و
یک خط سیمی گیرشان نمی آید تا Adslداشته باشند
به یک آدم بدشانس مثل من در تنها شانس زنده گی ام
یک خط ADSL دار با کلفت ترین پهنای باند هدیه می دهد
تا من راحت تر بتوانم ناله های کشدار واژه های احساسم را
روی صفحه های وبم ولو کنم
حتا وب کم های فلوی عصر رضاخانی ی صغیر
یا نمی دانم چگونه کبیر هم عوض شده اند و
عمق میدان و فوکوس شان از دوربین 7D هم بهتر شده
اما نمی دانم
و در عجبم از این همه ندانستنم
که چرا؟
در دنیایی که برای رسیدن من به تو
حاضر است
این همه خطوط ارتباطی به ما هدیه دهد
باز هم هیچگاه نتوانسته
یا شاید هیچوقت عرضه نداشته
تنها دلتنگی های مرا
از این همه روزنه ارتباطی به تو برساند
و من و تو همچنان سرگردانیم
میان لذت ساده و ابلهانه
دانستن روزمرگی های هم
و یا شاید...
عقیم در میان
با هم بودنی
بی هم بودن
و دیگر ...هیچ!!!