و شب بی نهایت بود
شبیه زخم های من ...
+ نوشته شده در شنبه ۶ آبان ۱۴۰۲ ساعت 1:25 توسط میم.ر
|
و شب بی نهایت بود
شبیه زخم های من ...
آه
صدایت صدایت!
سراسر حسرتست؛
مثل همآغوشی
معلق میدارد مرا؛
میان پریشانی و جنون،
بر دیوارههای قلعهی شب…
در حالیکه،
درد میکشم از عذاب زندگی،
دلتنگ توام
در حالیکه،
درد میکشم از عذاب زندگی،
بیشتر دوستت دارم!