تصویرگاه چهار صد و نود و نه
عطار گو ببندد دکان را که من ز دوست
بویی شنیده ام که به مشک و عبیر نیست
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ ساعت 1:22 توسط میم.ر
|
بویی شنیده ام که به مشک و عبیر نیست
تو، آن لحظه ای !
تو، آن تیغی !
تو، آن آبی !
من !
من ، آن پرنده بودم ...