تصویر گاه ششصد و نود و چهار
در کنار دجله سلطان با یزید
می گذشت با جمله خیل مرید
ناگهان از بام عرش کبریا
خورد بر گوشش که: ای شیخ ریا
میل آن داری که بنمایم به خلق
آنچه پنهان کرده ای در زیر دلق
تا خلایق قصد آزارت کنند
سنگ باران بر سر دارت کنند؟
گفت: یا رب میل آن داری تو هم
شمه ای از رحمتت سازم رقم؟
تا خلایق از پرستش کم کنند
وز نماز و روزه و حج رم کنند؟
پس ندا آمد که ای شیخ فتن
نی ز ما و نی زتو رو دم مزن
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 19:43 توسط میم.ر
|