از بد حادثه
عصری طلوع کرده ایم
که خوشی غروب کرده !
دکان امید قفل و
آرزو تعطیل است .
من
تو
ما
همینیم
اجتماع یک عده جمعه .
دلگیر
بی هیچ مجوزی برای لبخند
جرم ما سنگین است
محکوم به اندوه
به مدارا
به سکوت