رمز شبان درد شعر من است

گفتی :
گل در ميان دستت می پژمرد

گفتم :
خواب
در چشمهايمان به شهادت رسيده است

گفتي كه :
خوبترينی

آری ، خوبم
آرامگاه حافظم
شعر ترم
تاج سه ترك عرفانم
درويشم
خاكم
آينه دار رابطه ام ، بنشين
بنشين ، كنار حادثه بنشين
ياد مرا به خاطره بسپار
اما
نام مرا
بر لب مبند كه مسموم ميشوی
من داغ ديده ام