تصویرگاه چهارصد و شش
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من،
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
من برگ را سرودی کردم
سرسبزتر ز بیشه،
من موج را سرودی کردم
پرنبضتر ز انسان،
من عشق را سرودی کردم
پرطبلتر ز مرگ.
خنجر و فریادی در من،
فواره و رؤیا در تو بود
تالاب و سیاهی در من،
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
من برگ را سرودی کردم
سرسبزتر ز بیشه،
من موج را سرودی کردم
پرنبضتر ز انسان،
من عشق را سرودی کردم
پرطبلتر ز مرگ.
سرسبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم،
پرتپشتر از دل دریا
من موج را سرودی کردم،
پرطبلتر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم.
+ نوشته شده در جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ ساعت 14:53 توسط میم.ر
|