تصویرگاه دویست و هفتاد و دو
بازو به بازوی هم ، در خیابان روانیم
باچتری از عشق ، در زیر باران روانیم
باچتری از عشق ، در زیر باران روانیم
ماراچه پروای توفان و بیش وکم ِ آن
مرغابیانیم و بربال ِ توفان روانیم
گر بشکند پای مان ، در خم راه ، غم نیست
این راه را ما به پای دل و جان روانیم
درمان گیرد فریب صلاح وسلامت
کز جان خود دست شسته به میدان روانیم
با شور ما ، عزم دیوارها برنتابد
بانگ نی ایم و به سوی نیستان روانیم
خورشید در ماست تابان و ما این سفر را
با آفتاب درخشان ِایمان روانیم
ما را چه پروای ظلمت که تا عشق با ماست
با خضر تا چشمه ی آب حیوان روانیم
رد می شویم از فراز سر صخره و سنگ
بربال سیمرغ و فرش سلیمان روانیم
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ ساعت 2:32 توسط میم.ر
|