تصویرگاه هشتاد و سه
من امشب صبح را دیوانه خواهم کرد
من امشب با فسونی آفتاب هرزه را درخواب خواهم داشت
من امشب آفتاب دیگری در چاه این گمراه خواهم کاشت
من امشب،جان امشب را،به لب خواهم رساند از
زخم هر فریاد
من امشب،خون امشب را
به چشم (آبی تا هر کجا یک رنگ)خواهم ریخت
من امشب( آبی تا هر کجا گسترده یک رنگ) را آبستن
خورشیدهای تازه خواهم کرد
من امشب،آفتاب تازه خواهم شد در این ظلمات بی داد...
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 5:54 توسط میم.ر
|
عاشق که می شوی