تصویرگاه هشتاد و یک
زاده شدن
بر نيزهي تاريک
همچون ميلاد ِ گشادهی زخمي.
بر نيزهي تاريک
همچون ميلاد ِ گشادهی زخمي.
سِفْر ِ يگانهی فرصت را |
|
سراسر |
در سلسله پيمودن.
بر شعلهی خويش |
|
سوختن |
تا جرقّهی واپسين،
بر شعلهی حُرمتي
بر شعلهی حُرمتي
که در خاک ِ راهاش |
|
يافتهاند |
بردهگان |
|
اينچنين. |
اينچنين سُرخ و لوند
بر خاربوتهی خون |
|
شکفتن |
وينچنين گردنفراز
بر تازيانهزار ِ تحقير |
|
گذشتن |
و راه را تا غايت ِ نفرت |
|
بريدن. ــ |
آه، از که سخن ميگويم؟
ما بيچرازندهگانايم
آنان به چِرامرگ ِ خود آگاهاناند.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 20:58 توسط میم.ر
|