تصویرگاه شصت و شش
من به تنگ آمده ام از همه چيز !
بگذاريد هواری بزنم :
ای . . . !
با شما هستم !
اين درها را باز کنيد . . . !
من به دنبال فضائی می گردم ،
لب بامی ،
سر کوهی ،
دل صحرايی . . .
که در آنجا نفسی تازه کنم .
آه . . . !!!
می خواهم فرياد بلندی بکشم ،
که صدايم به شما هم برسد !
«« من به فرياد ،
ـــ همانند کسی
. که نيازی به تنفس دارد ،
. مشت می کوبد بر در ،
. پنجه می سايد بر پنجره ها ، ـــ
محتاجم ! »»
من هوارم را سر خواهم داد !
چاره ي درد مرا بايد اين داد کند !
از شما
« خفته ي چند » ،
چه کسی می آيد با من فریاد کند؟
+ نوشته شده در سه شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۲ ساعت 2:32 توسط میم.ر
|