این چند خط را یک آدمی می‌نویسد که خیلی سعی کرده در این چند ساله اخیر زندگی اش،زندگی را کنترل کند. نمی‌دانم شاید اسمش مدیریت باشد یا هر کوفت و زهرمار دیگری. اما خیلی سعی کرده... واضح است که هفتاد درصد زندگی و سرنوشت از دست ما خارج است و در بهترین حالت ما در سی درصد آن دخیل هستیم و آن سی در صد هم به علت اینکه اولین بار است در این چرخه ی آزمون و خطای عجیب و غریب به سر می بریم بدون آنکه بخواهیم استاد خطاهای جبران ناپذیریم.

در کل ته داستان را بگویم برایتان.خیلی چیز زیادی دستتان نیست حتی در همان سی در صد که گفتم.یا تهش به فاک می روم یا به خاک... . بهتر است خودمان را به جریان بسپاریم.در بهترین حالت شنا کردن فقط کمی،آن هم کمی دیرتر غرق می شویم .چه غرق شویم و چه از فراز یک آبشار شکوهمند به پرواز در آییم آخرش سقوط است و غرق... . و این سرنوشت دردناک و کثافت و محتوم بشریت هست. چه در تعریف آدمی نیک باشیم و چه بد در آخر با ذهن دیگری قضاوت می شویم نه خودمان ...پس این همه تلاش و تکاپوی بی حاصل چه سود... .به نظرم بهتر است فقط از سقوطمان لذت ببریم نه چیزی بیشتر و نه کمتر... .