تصویر گاه هزار و پانصد و پنج
چه حرفها ! خبر از دل آدم که ندارند، نمیدانند هر آدمی سنگی است که پدرش پرتاب کرده است .پوسته ظاهری چه اهمیت دارد ؟درونم ویرانه است، خانهای پر از درخت که سقف اتاقهاش ریخته است، تنها یک دیوار مانده ،با دری که باد در آن زوزه میکشد. یا نه، چناری است که پیرمردی در آن کفش نیمدار دیگران را تعمیر میکند ،گیرم شاخ و برگی هم داشته باشد.
پ.ن:کتاب سال بلوا اثر معروفی عزیز.آدم دلش می خواهد قربان صدقه کلماتش برود .
+ نوشته شده در دوشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۳ ساعت 4:5 توسط میم.ر
|
عاشق که می شوی