آب اگرچه بیصداترین ترانه بود؛
تشنگی بهانه بود
من به خوابهای کوچک تو اعتماد داشتم
چشمهای عاشق تو را به یاد داشتم
میوزید عطر سیب سمت خوابهای ساده و نجیب
من به جستجوی تو
در هوای عطر و بوی تو
رفتوآمد کبود گاهوارهها،
زیر چتر روشن ستارهها
تا هنوز عاشقم، تا هنوز صبر میکنم
ابر میرسد، باد مویه میکند،
چکه چکه از گلوی ناودان یاس تازه میدود
تا هنوز تشنهام
تا هنوز تشنگی بهانه است
آب، بیصداترین ترانه است
تا هنوز عاشقم...
تا هنوز صبر میکنم...
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۳ ساعت 23:0 توسط میم.ر
|