ز داغ عشق تو خون شد دل چو لاله ی من

فغان که در دل تو ره نیافت ناله ی من 

مرا چو ابر بهاری به گریه آر و بخند 

که آبروی تو ای گل بود ز ژاله ی من 

شراب خون دلم می خوری و نوشت باد

دگر به سنگ چرا می زنی پیاله ی من 

چو بشنوی غزل سایه چنگ و نی بشکن

که نیست ساز تو را زهره سوز ناله ی من