تصویر گاه ششصد و پنجاه و نه
من یک جای تاریخ
یک جای تقویم
یک ماه از یک فصل جا مانده ام!
همان روز که قول دادم
بوسه هایم را نسیم به تاراج نبرد.
همان پنج شنبه ی فیروزه ای رنگ
که دلگرمی آغوشت
در من چون شراب چرخید.
همان روز که به سیب سرخ چشمانت
کودکانه خندیدم.
من یک پنج شنبه
در دل آذر
در میانه ی پاییز
در اوج تقویم
جا مانده ام!
و تو مدتهاست رفته ای...
من تنها کسی هستم که در تقویمش
پنج شنبه ها
به مناسبت تنهایی تعطیل است!
+ نوشته شده در دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت 7:42 توسط میم.ر
|