چشماش قرمز شده بود و صورتش کبود.نفسش بالا نمی آمد.

گفت: دارم می میرم پسر؟

گفتم: ترسیدی؟

گفت بار اولم که دارم می میرم.نمی دونم باید بترسم یا نه

گفتم: ولی اگه بالا نیاری می میری!

خندید.بلند.چشاش خیس بود.

گفت: تقدیرم رو چه کنم؟؟؟

.

.

.

مرد...