من حالم خوب نیست

و

حالم خوب نیست را

با هزاران هجا از حا بنویس

هجا کن باران نیست

اینقدر که ابر هست

و روشنی نیست

اینقدر که ماه هست

و ماه نیست

اینقدر که تو تخت برپا کرده ای

و لحاف پهن کرده ای و

روی ماه لم داده ای

و

فکر نکردی

آن هنگام که در لحافی امن از

آرامش کهکشان ها در خاب٬

خاب دیده ای

که مرا دیده ای

من در تنهایی با ماه قدم میزدم