به دلم بَرات شده است:
زودی… باران خواهدآمد.
پارچ و پیاله و هر چه دارید
بردارید به کوچه بیایید،
تشنگی تمام خواهدشد،
به خدای رنگینکمان تمام خواهدشد.
نه ترس،
نه لکنت،
نه تنهایی،
تنها تمام… تمام خواهدشد.
قَسَم به قولِ مردم ساده،
فردا صبح
جراحت آن همه جهنمِ بیشفا
یادتان خواهدرفت.
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۲ ساعت 5:44 توسط میم.ر
|