دُم به کله می کوبد و شقیقه اش دو شقّه می شود

بی آن که بداند

حلقه ی آتش را خواب دیده است

عقرب عاشق

پ.ن: گاهی لحظات حس می کنم یک چیز خش دار تیز و برنده به جان حنجره ام افتاده