بَعدَ اَن دخلَ سَيفُ حبكِ
في لَحمي و لَحمِ ثَقافَتي
فَيا سَيِدَتي
لَم يَعُد يَكفيني اَن اَقولَ اُحبُكِ
و اَنَّ الكلماتِ التي كُنتُ اَعرِفُها قبلكِ
سقطَتْ مِنَ التَداوُلْ

بانوی من
از روزی که شمشیر عشقت
بر تنِ من و فرهنگ و زبانم نشسته
دیگر گفتنِ « دوستت دارم» کفایت نمی‌کند
چون واژه‌هایی که قبل از تو می‌شناختم
همگی منسوخ شدند