بیا این جمعه
همه چیز را از اول شروع ڪنیم ..
بیا مرا ببر
آنجا ڪه بودنت تمام نمیشود
آنجا ڪه سرت را پایین انداختی
و خندیدے ..
چاے سرد شد ؛ بهار پیچید
و عشق اتفاق افتاد ..!!
بیا برویم آنجا ڪه بغل دارد
شعر دارد ؛ انار دارد
اگر نیایی .. جمعه همان زخمی است
ڪه همه ے نیامدنت ؛ نبودنت ؛ ندیدنت
چرڪ میڪند در آن ؛ به قصدِ ڪُشت ..!!
+ نوشته شده در جمعه ۱۶ تیر ۱۴۰۲ ساعت 19:26 توسط میم.ر
|