استاد بیضایی توی یکی از مستندهایی که ازش ساختن میگه : حکومت ها همیشه درتاریخ در حال تغییرند .از پادشاهی به سکولار از سکولار به مذهبی و یا برعکس و در کنار تغییرات قدرت ها و حکومت ها مردم عوام و طبقه فرودست در لایه های زیرین دیکتاتورها زندگی می کنند .ولی اون چیزی که در تمام طول تاریخ در هنگام تغییرات طبقه بالا دست و سختی های طبقه فرودست تمدن بشری را به حرکت در می آورد و چرخ های تمدن بشریت را تکان می دهد زن ها هستند...و این بار تاوان حرکت این چرخ ها بیش از حد تصور است .تاوان اشتباهات گذشتگان...

به قول احمد شاملو:

فغان! که سرگذشت ما

سرود بي‌اعتقاد سربازان تو بود

که از فتح قلعه‌ي روسبيان

بازمي‌آمدند.

باش تا نفرين دوزخ از تو چه سازد،

که مادران سياه‌پوش

ــ داغ‌داران زيباترين فرزندان آفتاب و باد ــ

هنوز از سجاده‌ها

سر برنگرفته‌اند!

پ.ن:امروز صبح برادرم عمل کرده بود.فرشته زنگ زد گفت :می تونی بیای پیشش؟ رفتم بالای سرش .چند ساعتی نشستم و کمی حرف زدیم .وقتی خواستم برگردم خانه توی حیاط بیمارستان ایستادم و تمام خاطرات دانه دانه زنده شدند.پارسال همین روزها بود...همین روزهای لعنتی...حالمان خوب نیست.حال جمعیمان خوب نیست.خشم و نفرت و حسرت و اندوهی در ضمیر ناخودآگاه مان می جنبد.این روزها خودم را با کار مشغول کرده ام.هرگاه حال بدم می آید افسارم را بدست بگیرد خودم را مشغول کار می کنم .گاهی بعضی روزها دوازده ،سیزده ساعت کار می کنم فقط برای اینکه یادم برود چه روزهایی را گذراندم و چه روزهایی را می گذرانیم. یک روز خوب هرگز خود به خود نمی آید .یک روز خوب را باید بسازیم و بیاوریم .

افسانه ها هرگز به خاطر پیروزی ها و موفقیت هایشان روایت نمی شوند.افسانه ها به خاطر برگشتن بعد از شکست هایشان روایت می شوند.