من با شکوفه‌های سحر، زاده می‌شوم

من با نسیم هر نفس آشنا، چو موج

از نو برای زیستن آماده می‌شوم.

چون مشت خشمگین و گره‌خورده‌ی درخت

خورشید را میان دو دستم گرفته‌ام

خورشید در من است

در من اجاق معجزه‌ی روز روشن است