دوست داشتن تو
مثل چنار چند صدساله‌ی حیاط امامزاده
اصیل و آشناست
و میشود بیشتر از یک عمر
برای آرزوهایم به شاخه‌هایش دخیل ببندم
و ایمان بیاورم
و تکیه کنم

در رخت خواب
در بستر بیماری
حتی وقتی که رنج زایشی نو
بر چهره‌ام چنگ می‌زند
نمی‌ترسم ازینکه بدون جادوی آرایش
زیبا نباشم
چرا که نگاه تو معجزه‌ایست
که تا بر من می‌افتد
زیبا میشوم
و معجزه‌ی تو مثل هر پیامبری
ورای تمام جادوهاست

در خانه‌ی آغوش تو
شرم نمی‌کنم
گاهی اگر
گلهای پیرهنم
بوی نان و پیاز و رب می‌دهد
چرا که این رایحه‌ی زنی است
که بهار را بر سفره می‌چیند
و دست‌هایش را
زیر باران بوسه‌های یک مرد عاشق
می‌شورد

نمی‌هراسم ازینکه بگذاری چاک سینه‌ات را
غریبه‌ای از هم بگشاید
چرا که هر کلام و هر رفتار کوچک صادقانه‌ی دوست داشتن
پروانه‌ای بیتاب را
در سینه زنده می‌کند
و من تو را هر لحظه صادقانه دوست دارم
که سینه‌ات مثل سینه‌ام
مالامال از پروانه‌های بیتابی‌ست
که هرگاه گشوده شود
هزاران پروانه
به سوی من برمی‌گردد

نمی‌هراسم ازینکه پیری‌ام
از قلب پر از اشتیاق تو به من
چیزی بدزدد
چرا که هر ساعتی که در خانه‌ی تو می‌گذرد
می‌دانم
مثل گلی که لای آلبوم
می‌چروکد
و عطرش را
در یکایک خاطرات می‌پراکند
عزیزتر می‌شوم

دوست داشتن تو
مثل چنارچند صدساله‌ی حیاط امامزاده
اصیل و آشناست
و میشود بیشتر از یک عمر
برای آرزوهایم به شاخه‌هایش دخیل ببندم
و ایمان بیاورم
و تکیه کنم.